دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم
خب منم دیگه عین تو بدم
دروغ میگفتی دوسم داشتی
منم تصمیم گرفتم دل به تو ندم
آرمین...
*فاطمه
بر خاک بخواب نازنین تختی نیست؛
آواره شدن حکایت سختی نیست؛
از پاکی اشکهای خود فهمیدم؛
لبخند همیشه راز خوشبختی نیست!!
سمیه
حواست هست خدا؟…
صدای هق هق گریه هام...
از گلویی میاد که تو گفتی از رگش به من
نزدیکتری !
حواست هست خدا؟...
هر وقت صدای شکستن خودمو شنیدم....
گفتم باشه منم خدایی دارم...
حواست هست خدا؟…
از بچگی تا الان هر وقت زمین خوردم
و به سختی پاشدم یه جمله شنیدم
"غصه نخور خدا بزرگه"
حواست هست غصه هام داره سنگینی میکنه؟
حواست هست خیلی وقته چشام بارونیه؟
حواست هست نفس کم آوردم؟
خدایا نفس میخوام خوشی میخوام...
زندگی میخوام…
خدایا یه خنده از ته دل میخوام ...
خدا،بازم قلبمو شکستن…
*فاطمه
چقدر دلتنگ نسترنم...
خیلی وقتا همینجوری بی هوا هواشو میکنم
اما الان دلتنگی بهم فشار آورد
آخه اون شریک رویاهای خوب وشیرین منه...
سخته این وب بدون نسترن سخته
اما مینویسم مینویسم تا بیاد بلاخره میاد
ومن به امید اون روز مینویسم
به احساست وفادارم
به حسی ک نیازم بود
تواین دنیا فقط عشقت تنها امتیازم بود
برای دیدنت دارم تموم شهرو میگردم
یه کم کمتر اگه بودی بهت عادت نمیکردم
*فاطمه...
دستم در دستان تو بود...
وقتی باران می بارید و تو رفتی چتر بیاوری....
و من هنوز ک هنوزه روی نیمکت منتظرم ....
یا باران بند بیاید....
یا تو....
با چتر یا بدون چتر....
فقط بیایی!
سمیه
نــــــــــــه
هوا سرد نیست
سرمای کلامت، دیوانه ام میکند
بی رحم !
شوق نگاهم را ندیدی؟
تمامه من به شوق دیدنت، پر میکشید
ولی …
همان نگاه بی تفاوتتــــــــ
برای زمین گیر شدنم کافی بـــــــــــــود
دلم خــــوش نیست
غمگــــینم
کسی شایــــد نمیفهمد
کسی شایــــد نمیداند
کسی شــــاید نمیگیرد
مرا از دست تنهــــایی
تو میخوانی فقط شــــعری
و زیر لــــب آهسته میگویی
عجب احســــاس زیبایــــی
تو هم شــــاید نمیدانــــی . . .
ϰ-†нêmê§ |